عاشقم من بر فن دیوانگی / سیرم از فرهنگی و فرزانگی
چون بدرد شرم گویم راز فاش / چند ازین صبر و زحیر و ارتعاش
در حیا پنهان شدم همچون سجاف / ناگهان بجهم ازین زیر لحاف
ای رفیقان راه ها را بست یار / آهوی لنگیم و او شیر شکار
جز که تسلیم و رضا کو چارهای / در کف شیر نری خونخوارهای
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم)