-
تظاهر و فریب
شنبه 13 خرداد 1396 19:29
مرا به هر چه دلت خواست محکوم می نمایی، اما آیا تو همه ی آن چه را که گویی در باطن و نهان هستی؟ به قول خیام: «شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی / هر لحظه به کام دگری پا بستی زن گفت: شیخا! هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که می نمایی هستی؟!»
-
تظاهر و فریب
شنبه 13 خرداد 1396 19:29
مرا به هر چه دلت خواست محکوم می نمایی، اما آیا تو همه ی آن چه را که گویی در باطن و نهان هستی؟ به قول خیام: «شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی / هر لحظه به کام دگری پا بستی زن گفت: شیخا! هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که می نمایی هستی؟!»
-
دزد و قاضی
پنجشنبه 11 خرداد 1396 13:27
«برد دزدی را سوی قاضی عسس / خلق بسیاری روان از پیش و پس گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود / دزد گفت از مردم آزاری چه سود گفت، بدکردار را بد کیفر است / گفت، بدکار از منافق بهتر است گفت، هان بر گوی شغل خویشتن / گفت، هستم همچو قاضی راهزن گفت، آن زرها که بردستی کجاست / گفت، در همیان تلبیس شماست گفت، آن لعل بدخشانی چه شد / گفت،...
-
تظاهر و فریب
پنجشنبه 11 خرداد 1396 13:13
مرا به هر چه دلت خواست محکوم می نمایی، اما آیا تو همه آن چه را که گویی در باطن و نهان هستی؟ به قول خیام: «شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی / هر لحظه به کام دگری پا بستی زن گفت: شیخا! هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که می نمایی هستی؟!»
-
تصویر زنان روی سنگ قبر ممنوع!
پنجشنبه 11 خرداد 1396 13:08
در ایران عکس زنان فوت شده را روی اعلامیه ها و سنگ قبرشان نمی زنند. اما در تبلیغات انتخاباتی زنان با انواع ژست ها و ... ظاهر می شوند. مگر حک کردن تصویر زن روی سنگ قبر و اعلامیه چه ایرادی دارد؟ چون نگاه مان هنوز جنسی است.
-
جوان ناکام
پنجشنبه 11 خرداد 1396 13:02
تقریبن میان سن های 18 تا 40 سالگی را جوانی گویند. وقتی مردی [نه زن] در این سن فوت می کند، می گویند «جوان ناکام»! این عبارت دو ایراد اساسی دارد و آن این که: نخست، زنان فوت شده جزء ناکام ها محسوب نمی شوند و دوم این که ناکام بودن تنها به ازدواج محدود می گردد؛ چرا که برای آدم متاهل چنین نمی نویسند. اما آیا واقعن ازدواج...
-
اقتصاد پایه است.
جمعه 5 خرداد 1396 21:25
اقتصاد پایه است، اما برای داشتن پایه ای قوی، نیاز به فرهنگ و مدیریت مناسب دارد. اگر می گویید نه، پس یک هفته را به گرسنگی طی کنید که آن وقت سنگ را هم خواهید خورد. بوده اند در تاریخ که از گرسنگی سگ و موش و حتی جنازه ی فرزند مرده شان را خورده اند. مگر غیر از این است که صبح تا شب را کار می کنیم برای تامین غذا و خانه و...
-
درخواست کمک
چهارشنبه 3 خرداد 1396 12:39
دیگر قادر به تحمل و ماندن در ایران نیستم. اگر از دست کسی ساخته است، مرا یاری نموده و برای اقامت در یکی از کشورها با هر شرایطی اعلام آمادگی می نمایم. لطفن کمکم کنید. راه های معمول را بلد نیستم و پول و رابطه ای هم ندارم. فقط تنها دارایی من دانش من است. نیاز به دست یاری دارم. با سپاس فراوان
-
نسل جزغاله شده
جمعه 22 اردیبهشت 1396 21:01
از نسل دهه ی 1340، 1350 و 1360 به عنوان نسل سوخته یاد می شود، اما من از این نسل ها به عنوان نسل جزغاله شده یا خاکستر یاد می کنم که هیچ چیزی از جوانی و میان سالی شان اثری دل خوش کننده نمانده و بیشترشان جز سختی و رنج خاطره ای ندارند. تا جایی که یادم هست، از پدرمان می ترسیدیم و برای یک اسباب بازی کودکانه باید گریه و...
-
جرات خودکشی
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 21:50
با این که چهار بار خودکشی نمودم و به طور اتفاقی نجات پیدا کردم، اما از آن به بعد جرات خودکشی را ندارم. میل به زندگی در من مرده و تنها روزها را با قتل عام ثانیه ها و سرگرمی هایی چون نوشتن وبلاگ و دیدن فیلم های خارجی روز و خوردن قرص های خواب آن هم روزی دو بار می گذرانم. می خواهم خودکشی کنم اما جراتش را ندارم. مانند قبل...
-
وصیت نامه ی من
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 21:36
بعد از مرگم جنازه ام را بسوزانید. چه فرقی دارد که خوراک کرم ها و سوسک ها و مارها و موش ها شوم و همان گونه که در زمان زنده بودنم تنها برای دیگران مفید بوده ام نه خودم، برای این جانوران مفید و حیات بخش باشم. با کدام منطقی جنازه ی انسانی که در زمان زنده بودنش هیچ ارزشی نداشت، دارای ارزش و سزاوار احترام می شود؟! جنازه ام...
-
سال سگی
جمعه 18 فروردین 1396 12:53
بعد از 10 سال ازدواج، نوروز 1386 را در کنار همسر و فرزند خود نبوده ام. دیگر به انتها رسیده ام و احساس می کنم که نه قادر به تحمل همسری هستم که نه تنها درکت نمی کند که همیشه طلبکار است و نه قادر به تحمل زندگی هستم. برای همین، یک هفته قبل از شروع سال جدید، از خانه رفتم. همسر و فرزندم را تنها گذاشتم. در شهری دیگر و تنهای...
-
اجی مجی
سهشنبه 15 فروردین 1396 22:11
زندگی اجی مجی لاترجی ست، همش کجی ست. دنبال راست و درست کردن آن نباشیم، بیهوده است.
-
شیشه، فلز، فنر
چهارشنبه 11 اسفند 1395 18:19
انسان ها به سه دسته اند: شیشه ای، فلزی، فنری انسان های «شیشه ای» وقتی می شکنند، دیگر قادر به جمع شدن نیستند و در واقع برای همیشه از دور خارج می شوند. انسان های «فلزی» نمی شکنند، اما به تدریج در برابرنارسایی ها زنگ می زنند و خم می شوند. انسان های «فنری» منعطفند. از هر جا که بیفتند، دوباره مانند فنر برمی خیزند و هرگاه...
-
همنشین
چهارشنبه 11 اسفند 1395 18:00
دست شوم سرنوشت برخی مواقع تو را همنشین کسانی می کند که هم نشینی با تو را در خواب هم نمی دیدند. اما وقتی با کوچک تر از خودت نشست و برخاست می کنی، او نزد خودش احساس بزرگی می کند و تو هم نزد خودت و هم او احساس کوچکی.
-
شانیت!
چهارشنبه 11 اسفند 1395 17:54
می گن این طوری و آن طوری نکن که مطابق با شان تو نیست! اما مگر شانی هم برای ما گذاشتند؟ مگه جامعه مطابق با شان ما با ما عمل می کنه؟ هرچقدر به دیگران احترام هم می گذاریم، اما در نهایت باید احترام به خودمون رو از اون ها گدایی کنیم! تا حالا با رعایت شان خودمون چی نصیبون شده؟ مگه شانی هم باقی مونده؟!
-
دنیا
یکشنبه 17 بهمن 1395 20:50
دنیا چیزی نیست چون نابرابری، بی عدالتی، ناحقی، افسون، افسوس، انتظار، تلاش های بیهوده و تکراری، آه، حسرت و پرسش های بی شمار بی پاسخ.
-
آدم های دنیا
یکشنبه 17 بهمن 1395 20:49
آدم های دنیا به چند دسته اند: آن هایی که بدبخت به دنیا آمده و آن هایی که خوشبخت به دنیا می آیند. آن هایی که بدبخت زیستند و آن هایی که در تمام عمرشان نمی دانند معنی درد چیست. آن هایی که بدبخت می میرند و آن هایی که مرگ شان هم بدون عذاب و درد است.
-
چرا کار باید؟
یکشنبه 17 بهمن 1395 20:48
چرا بشر باید تا به آخر عمرش کار کند و غصه بخورد؟ به راستی آیا به دنیا آمده ایم که مانند سایر موجودات زنده فقط بدویم؟ برای نان، سرپناه، درمان، آینده و ...، تا به کی باید دوید؟ آن هم آخرش به هیچ کجا هم نمی رسی! آدم به خلقت خود شک می کند.
-
مثل سگ
دوشنبه 4 بهمن 1395 18:41
تمام زندگی مثل سگ های خیابانی و ولگرد له له زدیم و گدایی نان و احترام کردیم. مثل سگی که نجس می خواندند، از ما فاصله گرفتند. مثل سگی که نیاز به ترحم دارد، هر وقت میل شان کشید، گوشه چشمی به ما انداختند. الان هم باز مثل سگ برای به دست آوردن لقمه ای نان که حق مان است و برایش زحمت می کشیم، پیش قوی تر از خودمان له له می...
-
همسر یا همبستر
دوشنبه 4 بهمن 1395 18:40
گذشت دوره ای که زن و مرد تو همه چیز شریک هم بودند. الان فقط دوره ی همبستری است. بهتر است به جای واژه ی قدیمیه همسر، از همبستر استفاده کنیم که آن هم به عنوان آخرین عامل پیوند دهنده میان زن و مرد در دوره ی جدید، به تدریج در حال از میان رفتن است. برخی شب ها تنها برای دقایقی چند، در بستر همند و تمام روزها و بیشتر شب ها در...
-
عدم
چهارشنبه 22 دی 1395 01:08
هرگاه به بن بست می رسم و دیگر تحملم برای ادامه ی زندگی سر می رود، تنها راهی که به خودم تسلی می دهم این است که به خود بگویم من اصلاً وجود ندارم. اگرچه بیشتر اوقات این مساله را فراموش می کنم!
-
سگ دو
چهارشنبه 22 دی 1395 01:04
لعنت به این زندگی که باید به خاطر یک لقمه نان بخور و نمیر، شبانه روز مثل سگ کار می کردم و از همه ی آرمان ها و آرزوهایم می گذشتم. چرا؟ چون فقیر و بدون پشتیبان بودم. اما یک فرقی میان من با دیگران بود که هیچ وقت با وجود همه ی نیازهایم، حق کسی را نخوردم و تنها تملقم نسبت به روسا، سکوت و گفتن چشم و سلامی زودتر بود که مبادا...
-
دفترچه ی تلفن
چهارشنبه 22 دی 1395 00:56
به خاطر افسردگی ها و حساسیت ها و زود رنجی هایم و عدم تحمل بی اخلاقی دیگران، هر روزه دفترچه ی تلفنم کوچکتر شده و شماره ی نزدیکان و دوستان در حال حذف شدن بیشترند. البته فکر کنم که این مساله تنها خاص من نبوده و بیشتر افراد جامعه به خاطر فاصله گرفتن ها به دلایل مختلف، دچار چنین مساله ای می باشند.
-
انتقام
پنجشنبه 16 دی 1395 11:24
انتقام نه در بخشیدن و فراموشی است و نه در رویارویی و جدال، بلکه در رها نمودن فرد به حال خود و دوری جستن از اوست.
-
جز که تسلیم و رضا کو چارهای
شنبه 11 دی 1395 22:45
عاشقم من بر فن دیوانگی / سیرم از فرهنگی و فرزانگی چون بدرد شرم گویم راز فاش / چند ازین صبر و زحیر و ارتعاش در حیا پنهان شدم همچون سجاف / ناگهان بجهم ازین زیر لحاف ای رفیقان راه ها را بست یار / آهوی لنگیم و او شیر شکار جز که تسلیم و رضا کو چارهای / در کف شیر نری خونخوارهای (مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم)
-
شریک مرگ
شنبه 27 آذر 1395 21:20
دیگر زن و مرد با ازدواج شریک زندگی هم نیستند، بلکه شریک در مرگ همدیگرند که باعث کوتاهی عمر هم شده و زندگی را به جهنمی تبدیل می کنند که آدمی آرزوی مرگ خواهد کرد.
-
مردان خشن، زنان مهربان
پنجشنبه 11 آذر 1395 19:52
در تعجبم که چرا زنان نسبت بهمردانی که خشن و بیرحم بوده و توجهی بدانها نمینمایند، مهربانتر و وفادارترند؛ اما برعکس، نسبت بهشوهرانی که دلرحم و مهربان و فداکار بوده و توجه زیادی بدانها میکنند، محبت کمتری نموده و به آنها جفا و ستم روا میدارند! شاید هم این مساله، مربوط به طبیعت آدمی باشد نه فقط زنان که به...
-
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
یکشنبه 23 آبان 1395 07:59
«حالیا مصلحت وقت در آن میبینم / که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم جامِ مِی گیرم و از اهل ریا دور شوم / یعنی که از اهل جهان پاکدلی بگزینم جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم / تا حریفان دغا را به جهان کم بینم سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو / گر دهد دست که دامن ز جهان برچینم بس که در خرقه ی آلوده زدم لاف صلاح / شرمسار...
-
با این همه تحصیلات و ...!
یکشنبه 25 مهر 1395 23:30
با این همه تحصیلات، بی خوابی کشیدن ها، رتبه های یک رقمی آوردن ها، محروم کردن خود از لذت ها، دست شستن از نوجوانی و جوانی، مقاله و کتاب نوشتن ها و تفکرات و تاملات شبانه روزی، عاقبت همنشین افراد عوام قهوه خانه شده ام که نه سواد دارند، نه آگاهی و نه هم دلی و هم فکری. همنشین قهوه چی و آهنگر و مکانیک و نجار و کارگر ساختمان...